×
×

سپیده میرکریمی، مدیرعامل «پزشکت» در گفت‌وگو با ایرانیان استارتاپ عنوان کرد:
زنان برای تثبیت موقعیت و تحقق اهداف خود، گاه ناچارند دو برابر مردان تلاش کنند

  • کد نوشته: 10277
  • ۰۵ خرداد ۱۴۰۴
  • 0
  • سپیده میرکریمی، کارآفرین و هم‌بنیان‌گذار استارتاپ «پزشکت»، در گفت‌وگوی اختصاصی با رسانه ایرانیان استارتاپ، از چالش‌های واقعی مسیر حرفه‌ای‌اش می‌گوید؛ از مواجهه با نگاه‌های جنسیتی و تلاش برای دیده شدن در جمع‌هایی که اغلب مردانه هستند، تا نقش مهم پشتکار و استمرار در رسیدن به موفقیت. او تأکید می‌کند که تمرکز بیش از حد بر جنسیت می‌تواند نگاه افراد را از اصل ماجرا منحرف کند؛ چرا که آنچه باید ملاک قضاوت باشد، توانمندی و عملکرد است، نه برچسب جنسیتی.
    زنان برای تثبیت موقعیت و تحقق اهداف خود،  گاه ناچارند دو برابر مردان تلاش کنند

    سپیده میرکریمی، مدیرعامل و هم‌بنیان‌گذار استارتاپ «پزشکت»، در گفت‌وگوی اختصاصی با رسانه ایرانیان استارتاپ، از چالش‌های واقعی مسیر حرفه‌ای‌اش می‌گوید؛ از مواجهه با نگاه‌های جنسیتی و تلاش برای دیده شدن در جمع‌هایی که اغلب مردانه هستند، تا نقش مهم پشتکار و استمرار در رسیدن به موفقیت. او تأکید می‌کند که تمرکز بیش از حد بر جنسیت می‌تواند نگاه افراد را از اصل ماجرا منحرف کند؛ چرا که آنچه باید ملاک قضاوت باشد، توانمندی و عملکرد است، نه برچسب جنسیتی.

    این مصاحبه، روایتی صادقانه و روشن از تجربه‌های یک زن در دنیای پرمخاطره کارآفرینی است؛ جهانی که هنوز صحنه‌ انتقال تجربه‌اش، اغلب در انحصار مردان مانده است. در ادامه، گفت‌وگوی اختصاصی او با رسانه ایرانیان استارتاپ را می‌خوانید.

    خانم میرکریمی، به‌عنوان یک زن کارآفرین/مدیر، مهم‌ترین چالشی که در مسیر حرفه‌ای خود تجربه کردید چه بود؟

    مهم‌ترین چالشی که در مسیر حرفه‌ای برخی زنان مطرح می‌شود، همان موضوع شناخته‌شده‌ی «سقف شیشه‌ای» است؛ محدودیتی نانوشته که باعث می‌شود زنان برای رسیدن به اهداف حرفه‌ای و تثبیت جایگاه‌شان، دست‌کم دو برابر بیش از مردان تلاش کنند. تجربه‌ای که برخی زنان در موقعیت‌های مختلف به آن اشاره می‌کنند. این چالش البته منحصر به ایران نیست؛ آمارهای جهانی نیز چنین نابرابری‌هایی را در بازار کار و مسیرهای شغلی زنان بارها تأیید کرده‌اند.

    در موفقیت یک زن کارآفرین/مدیر ، بیشتر به مهارت‌ها تکیه کرده‌اید یا شبکه ارتباطی؟

    من تلاش کردم بیش از هر چیز، حتی بیشتر از مهارت‌هایی مثل ساخت شبکه ارتباطی، روی استمرار شخصی خودم تمرکز داشته باشم. به این معنا که من ویژگی شخصیتی‌ای دارم که همیشه عاشق یادگیری، چالش‌پذیری، حل مسئله و دنبال کردن هدف‌ها هستم. اما از میان تمام این ویژگی‌ها، آن‌چه از دوران کودکی تا امروز همراهم بوده، صبوری است. من ذاتاً کمال‌گرا بودم، اما این کمال‌گرایی را مدیریت کردم و سعی کردم بیشتر در مسیر صبور بودن حرکت کنم؛ شاید واژه مناسب‌ترش این باشد که «جا نزدم».

    به نظرم، بیش از هر مهارت و شبکه‌ای که البته هر دو بسیار مهم‌اند و همیشه سعی کرده‌ام از آن‌ها به عنوان ابزارهای اصلی در مسیر کاری‌ام استفاده کنم، این «کوتاه نیامدن» و «ادامه دادن» بوده که واقعاً به من کمک کرده. وقتی در کاری به مانع می‌خورم، سریع سراغ پلن بی، سی یا حتی دی می‌روم.

    فکر می‌کنم زنانی که چه در اکوسیستم فناوری و چه در سایر نقاط کشور مشغول به فعالیت‌اند و توانسته‌اند به موفقیتی برسند، از این قاعده مستثنا نیستند. تلاش مداوم و پافشاری آن‌ها حتماً نقش مهمی در رسیدنشان به این نقطه داشته است.

    تجربه شما از نگاه‌های جنسیتی در تیم، جلسات یا اکوسیستم چطور بوده؟ آیا نگاه‌ها تغییر کرده‌اند یا هنوز پابرجا هستند؟

    تجربه من نشان می‌دهد که از اواسط دهه ۱۳۹۰، زمانی که وارد اکوسیستم فناوری شدم، شرایط برای زنان به‌مراتب بهتر شده است. نگاه‌ها نسبت به حضور و توانمندی خانم‌ها روشن‌تر شده و فرصت‌های حرفه‌ای بیشتری در اختیار آن‌ها قرار گرفته است. با این حال، در کنار این پیشرفت‌ها، نگاه‌های سنتی نیز همچنان حضور دارند. هنوز هم افرادی چه زن و چه مرد وجود دارند که با نگاهی ویژه و بعضاً همراه با تبعیض مثبت، برای زنان امتیازاتی قائل می‌شوند، در حالی‌که در بطن همین فضا، باورهای قدیمی و کلیشه‌های جنسیتی همچنان پابرجا هستند.

    به‌نظر من، بهترین راه‌حل این است که تمرکز را از جنسیت برداریم و توجه را بر شایستگی، عملکرد، تلاش و دستاوردهای واقعی هر فرد بگذاریم. برای مثال، وقتی رویدادی با موضوع توانمندسازی زنان برگزار می‌شود، بهتر است زنان و مردان هر دو در آن حضور داشته باشند و گفت‌وگو شکل بگیرد، نه اینکه فضا صرفاً زنانه باشد. همچنین در بسیاری از رویدادهای انتقال تجربه، هنوز هم بیشتر پنل‌ها توسط مردان اداره می‌شوند و فهرست مهمانان و سخنرانان این برنامه‌ها نیز عمدتاً از چهره‌های مرد تشکیل شده است که نشان می‌دهد نگرش‌ها همچنان نیاز به اصلاح و توازن دارند.

    ما باید یاد بگیریم جنسیت را کنار بگذاریم و صرفاً بر توانمندی، تأثیرگذاری و شایستگی افراد تمرکز کنیم؛ این رویکرد نه‌تنها عادلانه‌تر است، بلکه در بلندمدت به رشد واقعی اکوسیستم منجر خواهد شد.

    تا به حال تجربه‌ای داشتید که در جلسات رسمی یا هیئت‌مدیره، نظرات‌تان نادیده گرفته شود یا تأثیرگذاری‌تان کمتر از واقع نشان داده شود؟

    صادقانه بگویم، در ابتدای مسیر، زمانی که ما حدود سال ۹۶–۹۷ کار «پزشکت» را آغاز کردیم، من پیش‌تر به‌عنوان عضو مهمان در هیئت‌مدیره یکی از شرکت‌های هلدینگ‌مان حضور داشتم. در همان نقش نیز نظراتم را مطرح می‌کردم، بازخورد می‌گرفتم و خوشبختانه حرف‌هایم شنیده می‌شد. اما با وجود آن تجربه، به دلیل نو بودن ایده «پزشکت» و این واقعیت که از میان پنج هم‌بنیان‌گذار تنها من یک خانم بودم، آن‌ هم با سنی کمتر نسبت به دیگران، طبیعی بود که در شروع مسیر نیاز داشته باشم ابتدا خودم به خودباوری برسم و سپس برای دیده و شنیده شدن در جمع، تلاش مضاعف داشته باشم.

    نه اینکه حرف‌هایم نادیده گرفته می‌شد، اما برای تثبیت جایگاه و رسیدن به هدفی که در ذهن داشتم، باید بیش از آن‌چه انتظار می‌رفت تلاش می‌کردم. فکر می‌کنم این تجربه برای بسیاری از زنان قابل‌درک است؛ در موقعیت‌های مختلف (نه همیشه و نه همه‌جا)، زنان برای تثبیت جایگاه حرفه‌ای خود ناچارند دو برابر بیشتر از مردان تلاش کنند. چه در جمع‌های کاملاً مردانه و چه حتی در محیط‌هایی که زنانه به‌نظر می‌رسند، وقتی فرد کم‌تجربه‌تری باشی، باز هم نیاز به اثبات توانمندی وجود دارد. این چالش در فضاهای مردانه و در مواجهه با فاصله سنی یا تجربه، پررنگ‌تر احساس می‌شود.

    با این حال، خوشبختانه در فضای هلدینگ و در همکاری با هم‌بنیان‌گذاران «پزشکت»، هیچ‌گاه حس تبعیض جنسیتی نداشتم. ورود من به تیم بنیان‌گذاران نتیجه اعتماد مستقیم صاحب هلدینگ بود؛ فردی که توانمندی‌ام را دید و بر پایه اثربخشی و عملگرایی تصمیم گرفت. این اتفاق برایم بسیار ارزشمند بود، چون نشان می‌داد نگاه او به شایستگی‌هاست، نه به جنسیت افراد؛ و همین اعتماد اولیه نقش مهمی در شکل‌گیری موقعیت حرفه‌ای من ایفا کرد.

    در ساختار درون‌تیمی، واکنش همکاران مرد تحت مدیریت شما چطور بوده؟ آیا همیشه با اقتدار شما کنار آمده‌اند؟

    در ساختار درون‌تیمی، تجربه‌ای از واکنش مستقیم یا صریح از سوی نیروهای مرد زیردست نداشتم که به‌طور شفاف چالشی را مطرح کرده باشند، اما گاها از نوع رفتارها و فضای کاری می‌شد حس کرد که نوعی گارد یا مقاومت پنهان وجود دارد. چنین موقعیت‌هایی نیاز به مدیریت هوشمندانه دارند؛ باید فضا را کنترل کرد، جریان‌سازی کرد و به‌مرور با عملکرد و ثبات رفتاری، جایگاه را تثبیت نمود.

    از نگاه من، اگر فرد به مرحله خودباوری برسد، یعنی بداند که چه می‌خواهد، کیست و به کدام سمت در حال حرکت است، اعتمادبه‌نفسی درونی و مؤثر از او ساطع می‌شود که فراتر از جنسیت عمل می‌کند. در این مسیر، مرد یا زن بودن موضوع اصلی نیست؛ چنین چالشی می‌تواند برای یک مدیر مرد در برابر نیروی زن نیز رخ دهد یا بالعکس.

    اگر بیش از حد درگیر این موضوع شویم، ممکن است ناخواسته نوعی تردید یا گارد روانی در ما شکل بگیرد و به دیگران هم منتقل شود؛ احساسی که می‌تواند اعتماد را متزلزل کند. به باور من، مهم‌ترین اصل این است که فرد نسبت به خود، مسیر و اهدافش آگاهی و ایمان داشته باشد؛ همین یقین است که رفتار و تأثیرگذاری او را شکل می‌دهد.

    آیا تا به حال بین مسئولیت‌های خانوادگی و کاری دچار تعارض یا چالش شده‌اید؟ چگونه با آن کنار آمدید؟

    با گذر زمان و افزایش سابقه کاری، طبیعتاً تجربه‌ها نیز بیشتر می‌شود. همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم، در این مسیر، علاقه به یادگیری و تلاش برای ارتقای مهارت‌ها هم به‌مرور تقویت می‌شود. ترکیب این تجربه‌ها و مهارت‌هاست که به ما کمک می‌کند بتوانیم موقعیت‌های مختلف را بهتر مدیریت کنیم و تصمیم‌های سنجیده‌تری بگیریم.

    من هم مانند بسیاری دیگر، از این قاعده مستثنا نیستم. پیش آمده و هنوز هم پیش می‌آید که مانند خیلی از آدم‌ها تعادل بین زندگی شخصی و کاری‌ام را از دست بدهم. اما با گذشت زمان، سعی کرده‌ام این تعادل را آگاهانه‌تر حفظ کنم. حتی اگر گاهی ناچار به عبور از مرز این تعادل شوم، سعی می‌کنم این انتخاب، تصمیمی هدفمند و مدیریت‌شده باشد، نه صرفاً واکنشی به فشارهای بیرونی.

    حمایت خانواده یا همسر چقدر در مسیر کارآفرینی‌/مدیریتی شما نقش داشته؟

    من همیشه از حمایت خانواده‌ام برخوردار بودم و همسری دارم که در کنارم ایستاده و همراهی‌ام کرده است. با این حال، تجربه شخصی من و فرمولی که طی سال‌های اخیر در زندگی‌ام به آن رسیده‌ام، تنها به حضور و حمایت اطرافیان خلاصه نمی‌شود. آن‌چه در کنار این حمایت‌ها نقش اساسی داشته، تکیه بر خداوند، پذیرش مشیت الهی و از همه مهم‌تر تلاش شخصی خودم بوده است.

    فکر می‌کنم این ترکیب، یعنی اتکا به خدا، کوشش فردی و حمایت عزیزان، مسیر رشد و خودباوری‌ام را کامل کرده و باعث شده اعتمادبه‌نفسم هم بیشتر شود. به همین دلیل به کسانی که این روزها با چالش‌های مختلف روبه‌رو هستند، پیشنهاد می‌کنم کمی از بیرون به زندگی‌شان نگاه کنند؛ انگار بخواهند از بیرونِ جعبه، موقعیت خودشان را بررسی کنند. ببینند دقیقاً در کدام بخش از زندگی خلأ دارند، با خودشان و خدای خودشان خلوت کنند. به مرور زمان، خیلی از گره‌ها باز می‌شود و مسائل، آرام‌آرام حل خواهد شد.

    اگر قرار باشد روزی فرزندتان هم وارد مسیر کارآفرینی شود، دوست دارید چه چیزی از شما یاد بگیرد؟

    اگر روزی قسمت باشد و من مادر فرزندی باشم، پیش از هر چیز حمایتش می‌کنم تا بتواند هر علاقه‌ای که دارد را دنبال کند. تمام تلاشم را می‌کنم تا در آن مسیر، پشتیبانش باشم و کمکش کنم بهترینِ خودش شود.

    اما اگر روزی تصمیم بگیرد وارد مسیر کارآفرینی شود، حتماً با او درباره یک نکته حیاتی صحبت خواهم کرد: اینکه بهترین هدیه‌ای که می‌تواند به خودش بدهد، ناامید نشدن است. دلسرد نشدن و جا نزدن، مهم‌ترین ابزارهای موفقیت در این راه‌اند. چون مسیر حرفه‌ای شبیه یک نمودار سینوسی است؛ بالا و پایین دارد، افت و صعود دارد، و قرار نیست همیشه در نقطه اوج باقی بمانی.

    واقعیت این است که آن لحظات افت و چالش، فقط نقاط ضعف نیستند؛ بلکه می‌توانند به‌مثابه نقشه راهی عمل کنند که تو را برای موفقیت‌های بزرگ‌تر آماده می‌کنند. همان نقطه‌هایی هستند که به تو یاد می‌دهند چگونه باید رشد کنی، صبور باشی و دستاوردها را با آگاهی و عمق بیشتری به‌دست بیاوری.

    برچسب ها

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *