آشنایی با شایعترین دلایل شکست استارتاپ ها
استارتاپها، کسبوکارهای نوپایی هستند که بر اساس یک ایده خلاقانه و نوآورانه شکل میگیرند. آنها تلاش دارند تا مشکلی را از افراد جامعه حل کنند و با ارائه محصولات یا خدماتی، خواستههای مغفول مانده مشتریان را برآورده کنند. در ظاهر یک استارتاپ نباید با مشکلی مواجه شود، اما در عمل دلایل شکست استارتاپ ها متنوع و گستردهاند.
راهاندازی استارتاپ بسیار سخت و پیچیدهتر از آن چیزی است که اکثر مردم تصور میکنند. بهندرت یک کسب و کار به جایگاهی دست پیدا کند که بنیانگذاران انتظار داشتهاند. شناخت دلایل شکست استارتاپ ها به افرادی که قصد دارند یک کسب و کار نوپا و خلاق را راهاندازی کنند، کمک خواهد کرد تا اشتباهات متداول را انجام ندهند و برنامهریزی بهتری برای دستیابی به اهداف داشته باشند.
منظور از شکست استارتاپ چیست؟
شکست (Fail) اصطلاحی است که برای استارتاپهایی که به اهداف خود نمیرسند، عنوان میشود. آنها برای دستیابی به اهداف علاوهبر ایده، طرح تجاری، مدل درآمدی، محصول مورد نیاز در جامعه هدف و.. به کمک منتورها، تیم اجرایی، سرمایهگذاران، تسهیلکنندگان و.. نیاز دارند.
یک استارتاپ زمانی به نتیجه مورد انتظار میرسد که زنجیرهای از موضوعات مختلف را به درستی به یکدیگر پیوند دهد:
- شناخت دقیق کسب و کار، اهداف، چشمانداز و ماموریت آن؛
- درک درست از ارزش پیشنهادی؛
- شناسایی مشتریان، پرسونای آنها، نیازها یا خواستههایشان؛
- تعیین مشکل مشتری و روش حل آن با یک محصول یا خدمت کاربردی؛
- شناسایی زمینههایی برای موفقیت استارتاپ؛
- و..
داشتن یک ایده خوب در ذهن، شروع خوبی برای راهاندازی استارتاپ است، اما کافی نیست. برای راهاندازی یک استارتاپ موفق نیاز به تحقیقات کامل در بازار، ساخت تیم استارتاپی، مخاطبشناسی و مراحل دیگری دارید. صرفنظر کردن از هر کدام از این مراحل، دلایل شکست استارتاپ ها را رقم میزند.
لیستی از مهمترین دلایل شکست استارتاپ ها
زمانی که با بنیانگذاران یک استارتاپ شکستخورده صحبت میکنیم، آنها دلایل مختلفی را برای شکست خود عنوان میکنند. مجموعهای از مسائل را تقریباً در صحبت همۀ بنیانگذاران پیدا میکنیم که اگر توجه کافی به آنها نشود از دلایل شکست استارتاپ ها خواهند بود:
نداشتن طرح تجاری
استارتاپهای موفق، ایده جالب و منحصربهفردی داشتهاند. اما تنها دلیل موفقیتشان ایده نبوده است. روزانه ایدههای زیادی به ذهن ما میرسند، ولی تنها تعداد محدودی از آنها این فرصت را خواهند داشت تا تبدیل به یک کسب و کار ساختاریافته شوند. برای اینکه یک ایده شکل بگیرد، چکشکاری شود، از مرحلۀ خامی به پختگی برسد و ایرادات آن شناسایی شود، نیاز به یک طرح تجاری یا بیزینسپلن (Business Plan) داریم.
یکی از دلایل شکست استارتاپ ها نداشتن طرح تجاری است. بسیاری از استارتاپها برای آینده برنامهریزی نمیکنند، زیرا احساس میکنند که ایده آنها به تنهایی برای ایجاد محصول یا خدمت کافی است و موفقیت را برای آنها به ارمغان میآورد.
نداشتن طرح تجاری به معنای عدم برنامهریزی، نداشتن استراتژی بازاریابی و مدیریت نکردن محصول است. تمام این مسائل وقت زیادی را از بنیانگذاران خواهد گرفت و موجب عدم تمرکزشان بر روی مسائل مهمتر میشود.
ساخت تیم استارتاپی؛ افراد اشتباه را استخدام نکنید!
برای شکلگیری و رشد یک ایده، نیاز به تیم خواهید داشت. اعضای یک تیم با همکاری و همفکری یکدیگر ایده را رشد داده و آن را از یک بذر کوچک به درختی تناور و دارای ریشه تبدیل میکنند. اما همیشه کار به همین سادگی نیست، از دلایل شکست استارتاپ ها ضعف در کار تیمی است.
برای ساخت تیم استارتاپی باید در مرحلۀ اول بنیانگذار اصلی که معمولاً صاحب ایده است به جذب افرادی بپردازد که امکان همکاری با او را دارند. بررسی توانمندیها و مهارتهای اعضای تیم از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا همین مهارتها هستند که زمینه را برای رشد استارتاپ و موفقیت آن فراهم میکنند.
بسیاری از استارتاپها در استخدام نیروی انسانی دچار اشتباه میشوند. بنیانگذاران به جای توجه به تخصص افراد به روابط دوستانهشان با آنها تمرکز میکنند. هر چند روابط صمیمی بین اعضای تیم استارتاپی ارزشمند است، اما هرگز جای تخصص و مهارت را پر نخواهد کرد.
استارتاپ یک بازی و دورهمی دوستانه نیست، بلکه کسب و کاری است که در آن باید تمامی قواعد به دقت رعایت شوند.
یکی دیگر از دلایل شکست استارتاپ ها این است که آنها به به مهارتهای نرم (Soft Skills) کارکنان توجه کافی ندارند. استخدام کارکنانی که توانایی برقراری ارتباط موثر، مذاکره، همدلی و.. را در کنار مهارتهای فنی دارند به تیم استارتاپی کمک میکند تا رشد سریعی را تجربه کند.
عدم نیاز بازار به محصول یا خدمت
ایدههای استارتاپی جذاب هستند و باعث هدایت افراد مختلف به سمت آن میشوند، اما همۀ ایدهها توانایی ایجاد محصولات مورد نیاز بازار را ندارند. از دلایل شکست استارتاپ ها این است که آنها محصول یا خدمتی را تولید و به بازار عرضه میکنند که مشتری و تقاضایی برای آن وجود ندارد یا اینکه زیرساختهای لازم برای استفاده از آن ایجاد نشده است.
بسیاری از استارتاپها هرگز به سراغ تحقیقات بازار و ارتباط با مشتریان نمیروند. عدم شناخت از بازار و نیازهای مشتریان، استارتاپ را به سمت شکست هدایت میکند. زمانی که استارتاپها از بازار شناخت کافی داشته باشند، رقبا را خواهند شناخت و از اطلاعات بهدست آمده در طراحی محصول استفاده خواهند کرد.
فراموش نکنیم محصولی توسط مشتریان خریداری خواهد شد که علاوهبر کاربرپسند بودن، کاربردی هم باشد و انتظارات کاربر را برآورده کند. این کاربر نهایی محصولات یا خدمات است که میزان موفقیت یک استارتاپ را تعریف میکند.
فقدان سرمایهگذار و مشکل در جذب سرمایه
از شایعترین دلایل شکست استارتاپ ها مشکلات مالی آنهاست. عدم وجود منابع مالی موجب میشود تا استارتاپ نتواند تمامی برنامهها و اهداف خود را طبق زمانبندی انجام شده به پیش ببرد. جمعآوری سرمایه همیشه دشوار است. معمولاً بنیانگذاران یا تیمهای استارتاپی منابع محدودی دارند. وجود ابهام و ریسک شکست بالا در استارتاپ موجب میشود تا بانکها و موسسات مالی بهسادگی تسهیلاتی به آنها پرداخت نکنند.
اینجاست که استارتاپ باید به سراغ سرمایهگذاران فرشته، سرمایهگذاران خطرپذیر یا شتابدهندههای کسب و کاری برود و با توضیح طرح و ایدۀ خود به جذب سرمایه بپردازد.
اما همیشه کار به همین سادگی نیست، بسیاری از استارتاپها هرگز موفق به جذب سرمایه نمیشوند. شاید ایدۀ آنها زیاد جذاب نیست یا بازاری برای محصولاتشان وجود ندارد. در بسیاری از موارد ضعف در ارائه ایده یا عدم توانایی ارتباط صحیح با سرمایهگذاران از دلایل عدم جذب سرمایه است. تزریق نشدن پول به استارتاپ، تیم کاری را از هم پاشیده و یکی از رایجترین دلایل شکست استارتاپ ها را رقم خواهد زد.
عدم جمعآوری بازخورد از مشتریان
ایدۀ جذاب، محصولی کاربردی و مشتریان علاقهمند هم برای موفقیت یک استارتاپ و دوام آن کافی نیستند. فراموش نکنیم که استارتاپ یک کسب و کار است که باید از قواعد مرسوم در بازار پیروی کند. عدم ارتباط با مشتری و دریافت بازخورد از آنها، مشکلات زیادی را ایجاد خواهد کرد.
بهخصوص در استارتاپهایی که در مراحل اولیه کار خود هستند و محصول MVP خود را به مشتریان عرضه کردهاند. دریافت بازخورد از مشتریان موجب خواهد شد تا در نمونههای بعدی و اصلاح محصول، شاهد تغییرات چشمگیری باشیم که موجب افزایش رضایت مشتری خواهد شد.
عدم حضور در اجتماعات
از دلایل شکست استارتاپ ها، عدم حضور آنها در اجتماعات مختلف است. یک استارتاپ باید بر روی برندینگ، توسعه وبسایت، سئو، کمپینهای تبلیغاتی، شبکههای اجتماعی، بازاریابی رویدادمحور، نمایشگاههای فصلی و.. تمرکز کند تا علاوهبر معرفی استارتاپ و محصولاتش، نام خود را در بازار مطرح کند.
شبکهسازی و حضور در جمع فعالان صنعتی به استارتاپ کمک میکند تا با مشاوران، منتورها و تسهیلگران ارتباطی نزدیکتر برقرار کند.
سخن پایانی
راهاندازی استارتاپ همیشه تجارتی پُر خطر بوده است، زیرا دلایل شکست استارتاپ ها متنوع و تا حدودی ناشناختهاند. یک کسب و کار نوپا باید مسائل زیادی را حل کند و بر چالشهای گوناگونی غلبه کند.
سختکوشی، انگیزه و عزم کارآفرینان استارتاپی به آنها کمک میکند تا مهارتهای خود را تقویت کنند و با یادگیری و استفاده از تجارب گذشته مانع بروز اشتباه شوند. سازگاری استارتاپها با شرایط یکی از رازهای موفقیتشان است که موجب میشود تا هیچگاه متوقف نشوند.